محمد سعیدنژاد مدیرعامل اسبق راه آهن ، همچنان تمام قد پای خصوصی سازی صنعت ریلی که خود آغاز کننده آن بوده، ایستاده است اما در عین حال خود را منتقد ترین فرد به فرآیندهای خصوصیسازی می داند. گفتگو با این مدیرکهنه کار راهآهن حاوی نکات قابل توجه است.
جنابعالی به عنوان آغاز کننده خصوصیسازی در راهآهن شناخته میشوید. آیا همچنان اقداماتی که در این راستا انجام دادید را درست و اصولی میدانید؟
کاری را که ما تحت عنوان خصوصی سازی در راهآهن شروع کردیم قطعا اقدامی رو به جلو و ضروری بود و آنچه در آن زمان اتفاق افتاد در ظرف زمانی آن مقطع قابل دفاع است. نکتهای که وجود داشت این بود که به خصوصی سازی طور طبیعی برای رسیدن به نقطه تکامل و بلوغ خود نیازمند اصلاحات بود. همان گونه که بر آگاهان و اهل فن روشن است، کاری که ما آغاز کننده آن بودیم بعد از سپری شدن دوره مدیریت ما در راهآهن ادامه پیدا نکرد. علت هم این بود که یک مبنای خصوصی سازی، مفاد و فرامین برنامه سوم توسعه بود که در زمان مرحوم دادمان شکل گرفت.
مبنای دیگر آن هم قانون دسترسی آزاد به شبکه ریلی بود. در واقع مبانی خصوصیسازی چندان دقیق و روشن کننده مسیر نبودند. با توجه به این که هنوز خصوصیسازی شکل نگرفته بود و تجربه ای هم دراین باره وجود نداشت ما بر اساس مطالعاتی که در مورد صنعت ریلی کشورهای مختلف و شرایط کشور خودمان داشتیم، چارچوب و روشی را طراحی کردیم و خصوصیسازی بر این مبنا پایهریزی شد.
اگر خود من هم در راه آهن میماندم قطعا روشها و مقررات و دستورالعملهایی که برای خصوصیسازی در آن مقطع بنیان گذاشته شد را متناسب با آنچه در عمل رخ میداد و درکی که از شرایط جدید ایجاد میشد، تغییراتی میدادم و راهکارهای بهتری در پیش میگرفتیم.
آیا اکنون که از دوره مدیریت خود در راهآهن فاصله گرفتهاید به خصوصیسازی انجام شده درصنعت ریلی انتقادی دارید؟
مهم ترین مسالهای که ما در خصوصیسازی مدنظر قرار دادیم افزایش بهره وری سرمایههای ملی در حوزه حملونقل ریلی کشور بود. این مهم، قطعا با تغییرات و اصلاحاتی که در روشهای ابتدایی خصوصیسازی انجام میگرفت به نحو بهتری حاصل میشد اما مسیر خصوصیسازی ادامه پیدا نکرد. به همین دلیل من منتقدترین فرد به خصوصیسازی در راه آهن هستم و در عین حال خود را معتقدترین شخص به این فرآیند میدانم.
معتقدترین شخص از این زاویه که به جد باور دارم مسیر توسعه حمل و نقل ریلی ما از خصوصی سازی می گذرد و منتقدترین از این جنبه که معتقدم آنچه انجام شد نیازمند اصلاحات فراوان بود اما نه تنها اصلاحات لازم انجام نشد بلکه اصولا آنچه ما آغاز کننده آن بودیم، ادامه پیدا نکرد.
به نظر شما چه مبحثی در خصوصی سازی راه آهن کشور مغفول مانده و آن را ناکام کرده است؟
مهم ترین مبحثی که در خصوصی سازی صنعت ریلی کشور مغفول مانده، شفاف سازی و تعیین تکلیف نهاد تنظیم گر است. تعارض منافعی که با تنظیم گری راه آهن بین این شرکت و بخش خصوصی ایجاد می شود، راهکاری جز تفکیک تنظیم گری از راهآهن ندارد.
مستحضرید که آقای دکتر آخوندی وزیر اسبق راه و شهرسازی برنامهای به مجلس ارائه کرد که در آن تفکیک وظایف تصدی گری و تنظیم گری راه آهن را مورد تاکید قرار داده بود اما این کار در دوره وزارت ایشان انجام نشد.
تنها کاری که صورت گرفت راهاندازی یک اداره کل تنظیمگری در خود شرکت راهآهن بود که با هدفی که اعلام شده بود در تناقض بود. در واقع بدیهی است که اگر قرار باشد تنظیم گری از راه آهن منفک شود، تشکیلات آن نمیتواند در شرکت راهآهن و تحت نظر این شرکت ایجاد شود. شاید اگر دوره مسئولیت ایشان ادامه پیدا میکرد این کار انجام می شد اما به هر شکل این برنامه به سرانجام نرسید. بنابراین مساله مهم ما همچنان در صنعت ریلی این است که مسئولیت تنظیم گری از شرکت راه آهن گرفته شود و نهاد مستقل دیگری عهده دار این وظیفه باشد.
بخش خصوصی برای شکل گیری خصوصی سازی واقعی در صنعت ریلی چه مسئولیتی دارد و چه اقداماتی باید انجام دهد؟
بخش خصوصی باید برای تجمیع سرمایههای خود تلاش کند. افزایش بهره وری در صنعت ریلی بدون سرمایهگذاری بخشخصوصی امکان پذیر نیست و مقیاس این سرمایه گذاری هم نمی تواند کوچک باشد. در مقطعی که خصوصی سازی اغاز شد شرکت هایی که تاسیس شدند شرکت های کوچکی بودند و از قدرت مالی کافی برخوردار نبودند.
تجربه نشان داد که شرکت های کوچک خصوصی نمی توانند در عرصه صنعت ریلی موفق عمل کنند. موضوع دیگری که بهتر است مدنظر بخش خصوصی قرار گیرد استفاده از ظرفیتهای بازار سرمایه است. اگر به کشورهای صاحب صنعت ریلی در جهان نگاه کنیم این نکته را درمی یابیم که سرمایه گذاران صنعت ریلی این کشورها اشخاص حقیقی و حقوقی نیستند بلکه این سرمایه ها از بازار سرمایه جذب می شود و در کشور ما هم می توان این امر را پیگیری کرد.
دولت در این خصوص چه نقشی دارد؟
دولت باید در زمینه خصوصیسازی صنعت ریلی نقش تسهیل گر و حمایت گر را ایفا کند. سیاست ها و تسهیلات حمایتی دولت، راهگشاری بخش خصوصی در صنعت ریلی خواهد بود. قوانینی که دولت در این حوزه یه تصویب می رساند و سیاستهایی که اجرا می کند هم اهمیت به سزایی در موفقیت بخش خصوصی دارد.
سیاستها و قوانین باید به نحوی باید که سرمایهگذاری در صنعت ریلی برای بخش خصوصی جذابیت پیدا کند. اگر سرمایهگذاری در بخش جاده ای جذابتر باشد نمیتوانیم انتظار داشته باشیم سرمایه گذاران سود آنجا را ندیده بگیرند و به بخش ریلی بیایند.
آیا می توان با تغییر قوانین و گشودن هیات مدیره راه آهن به روی بخش خصوصی و عضویت افرادی از تشکل های بخش خصوصی ریلی در هیات مدیره راه آهن، مسیر خصوصیسازی را هموارتر کرد؟
با قوانین فعلی امکان عضویت بخش خصوصی و یا تشکل ها در هیات مدیره راه آهن وجود ندارد و نهایتا شاید بتوان نمانیده تشکل های بخش خصوصی را به عنوان عضو ناظر در ترکیب هیات مدیره راه آهن قرار داد. ضمنا توجه داشته باشید که بخش خصوصی را نمی توان متصدی امور و اموال یک شرکت دولتی کنیم و این منطقی نیست. به نظر من این اعتقاد باید در مجموعه مدیریت کشور ایجاد شود که خصوصی سازی به نفع حمل و نقل ریلی است و الان هم زمینه های این کار نسبت به گذشته فراهم تر است.