در این مقطع زمانی بخش حمل و نقل کشور پر از تضاد است :
١.فکر می کنیم آنقدر زیاد بودجه دولتی داریم که دائما طرح های جدید
احداث زیربناهای حمل و نقلی ریلی و جاده ای تعریف می کنیم ،
در حالیکه به علت کمبود بودجه، برخی طرح های نیمه تمام فعلی تا حدود ۱۰۰ سال بعد هم تمام نمی شوند!
٢.فکر می کنیم آنقدر بودجه دولتی زیاد داریم که به سرمایه گذارهای ایرانی
در بخش حمل و نقل پاسخ صریح و سریع نمی دهیم ، اما کل بودجه وزارت راه و سازمان ها
و شرکت های تابعه حتی برای نگهداری شبکه موجود هم کافی نیست !
٣. دائما از اهمیت حمل و نقل عمومی و ضرورت استفاده از آن بجای خودرو شخصی صحبت می کنیم،
اما از افزایش نرخ بنزین هیچ کمکی برای حمل و نقل عمومی درون شهری و برون شهری
در نظر نگرفته ایم ! کدام حمل و نقل عمومی را استفاده کنیم ؟ کو ؟!
٤. از کمبود میزان سیر سالانه ناوگان باری جاده ای به شدت رنج می بریم که باعث کاهش بهره وری و کاهش
درآمد راننده و شرکت ها می گردد، اما همچنان کامیون تولید می شود و به تعداد فعلی اضافه می گردد تا این متوسط سیر ناوگان کمتر گردد !
٥. در تمام اسناد بالادستی ده ها سال گذشته و در سند استراتژی های بخش حمل و نقل و در همه جا بر اولویت
ریلی تاکید می گردد، در حالیکه در کشور ما در سیستم برون شهری و درون شهری بار و مسافر خودرومحورتر شده ایم !
٦. همواره تاکید بر خصوصی سازی داریم ، اما بخشنامه هائی را صادر می کنیم
که هر روز عرصه را بر بخش خصوصی تنگ تر می کند !
٧. در حمل و نقل درون شهری کمبود شبکه و ناوگان حمل و نقل عمومی داریم ، اما بودجه خود را صرف توسعه
معابر جدید و ساخت زیرگذر و روگذر می کنیم که محرک استفاده از خودرو شخصی است !
٨. شعار انسان محوری می دهیم و در عمل خودرومحور تر می شویم !
٩. و ده ها مورد دیگر