نیاز سازمان‌ها به تعریف فاکتورهای تازه‌ برای تعیین میزان بهره‌وری سازمانی

بازگشت به نوشته‌ها

نیاز سازمان‌ها به تعریف فاکتورهای تازه‌ برای تعیین میزان بهره‌وری سازمانی

مدیرعامل راه‌آهن گفت: راه‌آهن باید بهره‌وری را به عنوان مهم‌ترین معروف در دستور کارهای خود قرار داده و حداکثر استفاده را از ظرفیت‌های موجود خود داشته باشد.

به نقل از روابط عمومی راه‌آهن؛ سعید محمدزاده افزود: ما در راه‌آهن معتقدیم که برای دستیابی به اهداف، باید بیش از پیش تلاش کنیم و وظایف خود را به نحو احسن انجام دهیم.

معاون وزیر راه و شهرسازی تصریح کرد: دستیابی به سهم مورد نظر بار و مسافر تا پایان برنامه ششم توسعه، رقابتی کردن راه‌آهن و ارتقای بهره‌وری در دستور کارها و برنامه‌ریزی‌های راه‌آهن قرار گرفته و این در صورت وحدت و تلاش و همکاری همکاران ریلی میسر خواهد شد.

وی گفت: راه‌آهن باید بهره‌وری را به عنوان مهم‌ترین معروف در دستور کارهای خود قرار داده و حداکثر استفاده را از ظرفیت‌های موجود خود داشته باشد.

پس از انتشار این خبر در پایگاه خبری – تحلیلی صنعت حمل‌ونقل، تین‌نیوز؛ یکی از کاربران پیامی ارسال کرد که در ادامه می‌خوانید.

این کاربر در پیام خود آورده است: در تعریف بهره‌وری یک سیستم یا سازمان، باید دقت کرد، متاسفانه ما صرفا می‌توانیم “مدت زمان حضور فیزیکی” کارکنان‌مان را “اندازه” بگیریم، و از روی این مدت زمان، به اشتباه، میزان بهره‌وری را تخمین بزنیم!

وی افزوده است: مدل‌های بهره‌وری و استانداردهای آن، امروزه، نه تنها برای حضور فیزیکی و جسمی کارکنان در یک مجموعه، اصالت و ضریب تعیین کنندگی قائل نیست، که آنچه را امروز” انگیزه” و “تعادل سازمانی” می‌نامند و بسیاری از سازمان‌ها ( از آنچه که این فاکتورها کیفی هستند) قادر به اندازه‌گیری آنها نیستند.
این کاربر یادآوری کرده است: متاسفانه این یک قانون بدیهی است که هر آنچه نتوانیم اندازه‌گیری کنیم از مدیریت آن‌هم عاجزیم. بنابراین نیاز سازمان‌ها به تعریف فاکتورهای تازه‌ای برای تعیین میزان بهره‌وری سازمانی، غیر قابل انکار است.

وی با بیان این‌که مثال ساده این مسئله را می‌توان حضور جسمی کارکنان رأس ساعات تعیین شده در ادارات! و در مقابل ساعات کارمفید آنان طبق آمار کشور! عنوان نمود، خاطرنشان کرده است:  اکنون سوال مهم اینجاست که چگونه می‌توان این “انگیزه روانی” و نیز آن فاکتورهای کیفی را در کارکنان یک مجموعه ایجاد نمود؟ و مهمتر اینکه چگونه آنها را اندازه‌گیری کرد و به فاکتورهای کمی قابل استناد تبدیل نمود؟ تا در نتیجه بتوان آنها را مدیریت نمود و ارتقا داد و تعالی بخشید؟

اشتراک این پست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بازگشت به نوشته‌ها